مجلۀ فاد (فرهنگِ‌ ادبیاتِ‌ داستانی)

مجلهٔ فرهنگ‌ِادبیات‌ِداستانی

 

برنامهٔ زمانی اشتراک‌گذاری مطالب مجلهٔ فرهنگ‌ادبیات‌داستانی در کانال تلگرامی:

شنبه‌ها:
1. هفته‌شمار داستانی
2. ادبیات معاصر


یک‌شنبه‌ها:

1. اندر احوالات ویران‌آباد سفلا «یک‌شنبه‌های سفرنامه»


دوشنبه‌ها:
1. معرفی عناصر داستان


سه‌شنبه‌ها:
1. اسطوره‌های جهان

 

چهار‌شنبه‌ها:

1.ادبیات کودک و نوجوان


پنج‌شنبه‌ها:

1. مکتب‌های ادبی

2. نوبلیست‌های داستانی


جمعه و پراکنده:

1. تازه‌های نشر

2. معرفی نویسندگان به نام جهان

3. ده داستان ده تجربۀ متفاوت

4. پاره‌نوشتارِ داستانی


مجلهٔ فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@dastanikhu

 





ادامه مطلب ...

برچسب ها:کانال تلگرامی، فرهنگ ادبیات داستانی، هفته شمار داستانی، ادبیات معاصر، اندر احوالات ویران آباد، سفرنامه، معرفی عناصر داستان، اسطوره‌های جهان، ادبیات کودک و نوجوان، مکتب‌های ادبی، نوبل، نوبلیست‌های داستانی، تازه‌های نشر، معرفی نویسندگان به‌نام جهان، ده داستان معروف جهان، پاره نوشتارِ داستانی، ادبیات داستانی، مجله، dastanikhu، پی دی اف،
امتیاز : :: نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 13
تعداد بازدید مطلب : 121

[ یکشنبه 20 اسفند 1396 ] [ 18:40 ] [ ] [ نظرات (0) ]
گناهان من کلمه می‌شوند





برچسب ها:http://opac.nlai.ir/opac prod/bibliographic/9012724، https://opac.nlai.ir/opac prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=9012724&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 76

[ یکشنبه 08 مرداد 1402 ] [ 18:40 ] [ ] [ نظرات (0) ]
گه‌گاه، گناهان من کلمه می‌شوند


https://s8.uupload.ir/files/photo_2023-07-30_17-58-11_3ysw.jpg






طبقه بندی: کتاب #گه‌گاه،_گناهان_من_کلمه_می‌شوند،
برچسب ها:https://s8.uupload.ir/files/photo_2023 07 30_17 58 11_3ysw.jpg،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 102

[ یکشنبه 08 مرداد 1402 ] [ 18:35 ] [ ] [ نظرات (0) ]
کتاب #گه‌گاه،_گناهان_من_کلمه_می‌شوند
[ شنبه 01 بهمن 1401 ] [ 18:07 ] [ ] [ نظرات (0) ]
در گذشت یداله رویایی


من از دوستت دارم
از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی
وقتی سخن از تو می‌گويم
از عاشق از عارفانه می‌گويم
از دوستت دارم
از خواهم داشت
از فكر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می‌كردم
من با سفر سياه چشم تو زيباست
خواهم زيست
من با به تمنای تو خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه می‌گيريم
ما خاطره از گريختن در ياد
از لذت ارمغان در پنهان
ما خاطره‌ايم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگويم را
ای جلوه از به آرامی
من دوست دارم از تو شنيدن را
تو لذت نادر شنيدن باش
تو از به شباهت از به زيبایی
بر ديده تشنه‌ام تو ديدن باش



برچسب ها:یداله رویایی، شعر، عشق، دوستت دارم، درگذشت،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 93

[ پنجشنبه 24 شهریور 1401 ] [ 20:17 ] [ ] [ نظرات (0) ]
سال مرگِ، #ادوارد_سعید نقل و قولی از کتابِ #راهنمای_نظریۀ_ادبی_معاصر

 

سال مرگِ، #ادوارد_سعید

نقل و قولی از کتابِ #راهنمای_نظریۀ_ادبی_معاصر

بخشِ نظریه‌های #پسامدرنیست_و_پسااستعماری

 

ادوارد سعید در مقالۀ اول کتاب جهان، متن و منتقد به بررسی «جهانی بودن» متون می‌پردازد. وی این دیدگاه را که گفتار در جهان است و متون از جهان دور شده‌اند، و صرفاً در اذهان منتقدین موجودیتی مبهم دارند نفی می‌کند. به عقیدۀ او نقد در سال‌های اخیر به‌این دلیل در زمینۀ «نامحدود بودن» تفسیر مبالغه می‌کند که این امر پیوند میان متن و واقعیت را از بین می‌برد.

 

سعید از اسکار وایلد نتیجه می‌گیرد که کلیۀ کوشش‌هایی که برای جداکردن متن از واقعیت صورت می‌گیرد محکوم به‌شکست است. وایلد سعی کرد نوعی دنیای ایده‌آل سبک پدید آورد که در آن کل وجود را در یک سخن قصار خلاصه کند. امّا سرانجام، نوشتار او را در تضاد با دنیای «بهنجار» قرار داد. در دادگاه جنایی، یک نامۀ متهم کننده به‌امضای وایلد، به‌مدرک اصلی دعوا علیه او تبدیل شد. متون عمیقاً «جهانی»اند: کاربرد و اثرات آن‌ها مقید به«مالکیت، اقتدار، قدرت و تحمیل زور است.»

 

دربارۀ قدرت منتقد چه می‌توان گفت؟ سعید می‌گوید، هنگامی که یک مقالۀ انتقادی می‌نویسیم ممکن است با متن و مخاطب وارد یک یا چند رابطه شویم؟ مقاله ممکن است در حد فاصل متن ادبی و خواننده، یا در سمت یکی از آن‌ها قرار بگیرد. وی در مورد زمینۀ تاریخی واقعی مقاله، سوال جالبی را مطرح می‌کند:

 

«رابطۀ کیفیت گفتار مقاله با واقعیت به‌لحاظ نزدیکی، دوری و در درون واقعیت بودن، یعنی عرصۀ حیاتی و حضور تاریخی و غیر متنی که همزمان با درج مقاله رخ می‌دهد چیست؟» چون اندیشۀ پساساختگرایی عوامل «غیر متنی» را کنار می‌گذارد، واژگانی که سعید به کار می‌گیرد (واقعیت، غیرمتنی، حضور) نوعی حمله به‌پساساختگرایی است.

 

وی در ادامۀ کار خود این پرسش را به سمت نظریۀ آشناتر فوکویی هدایت می‌کنند: منتقد هیچ‌گاه نمی‌تواند معنای یگانۀ یک متن متعلق به گذشته را منفعلانه منتقل کند، بل‌که همواره ناگزیر است در چارچوب «آرشیو» زمان حال بنویسد. به عنوان مثال، سعید فقط می‌تواند بر حسب آن‌چه که در سخن نیز به‌نوبۀ خود به گونه‌ای غیرشخصی در آرشیو زمان حال تولید شده است. او برای آن‌چه می‌گوید ادعای کسب اقتدار ندارد، با وجود این سخن نیرومندی عرضه می‌دارد.

 

مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی

 

 




برچسب ها:ادبیات پست مدرن، ادوارد سعید، ادبیات داستانی، فرهنگ ادبیات داستانی، فاد، پسااستعماری، راهنمای نظریۀ ادبی معاصر، فوکو، پساساختاگرایی،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 111

[ سه شنبه 21 مرداد 1399 ] [ 16:56 ] [ ] [ نظرات (1) ]
چهره ماندگار رضا سیدحسینی

 

 

رضا سید حسینی مترجم نام‏ آشنای ادبیات داستانی است. به تازگی کتاب«در باب شکوه‏ سخن»نوشته لونگینوس‏ (نویسنده یونانی قرن اول‏ میلادی)را ترجمه کرده‏ است.این کتاب قدیمی‏ترین‏ متن درباره فصاحت و بلاغت‏ است که نشر نگاه آن را منتشر کرده است.گفتنی‏ است استاد حسینی این‏ کتاب را از روی دو متن‏ فرانسه و انگلیسی ترجمه‏ کرده و تلاشی بسیار داشته‏ تا سبک بلاغی متن در ترجمه حفظ شود. او در سالهای اخیر بیشتر وقت خود را صرف کار در فرهنگ آثار نموده است. مجموعه‏ای ارزنده در حوزه‏ اندیشه و ادب که ایشان به‏ همراه تنی چند از مترجمان و پژوهشگران یک دهه برای‏ تدوین آن تلاش کرده‏اند. در مراسم چهره‏های ماندگار (تقدیر از بزرگان فرهنگ و هنر)نام استاد حسینی‏ در حوزه ادبیات مطرح شد؛ به این بهانه با ایشان‏ گفت‏وگویی کوتاه داشته‏ایم. 2Lاولین اثرتان را چه زمانی ترجمه‏ کردید و چه نام داشت؟

سال 1320 روس‏ها اردبیل را اشغال کرده‏ بودند و روزنامه‏ای به نام وطن یولوندا(در راه‏ وطن)را منتشر می‏کردند.من در این‏روزنامه‏ متن کوتاهی را خواندم که نمی‏دانستم قطعهء ادبی است یا شعر.همان را ترجمه کردم و چاپ‏ شد.معنای قسمتی از آن این بود:«آرارات از پشت پرده‏های آبی رنگ به ما لبخند می‏زند.» از کار خوشم آمد.رئیس فرهنگی داشتیم که با پسرش دوست بودم،داشت به باکو می‏رفت،از او خواستم چند تا از مجله‏های ادبی آنجا را برایم‏ آورد من هم سرخط سیریلیک را یاد گرفتم و با کمال جرأت کتاب نغمهء شاهین ماکسیم گورکی‏ را ترجمه کردم که در روزنامهء شهرمان چاپ‏ شد.

آن موقع شما زبان فرانسه‏ می‏دانستید؟

اصلا.زبان فرانسهء من بسیار بد بود.

از بین ترجمه‏های داستانی خودتان‏ بیش از همه کدام را دوست دراید؟

تونی و کروگر توماس‏مان را چون فکر می‏کنم شبیه خود من است.

با توجه به نسل جوانی که آمده‏اند و کارهای زیادی هم از آنها می‏بینم، وضعیت ترجمه را چگونه می‏بینید؟

نسل جوانی که آمده،دارد تمرین می‏کند و در میان آنها یک عده مترجم جوان خوب پیدا می‏شود،هم در انگلیسی هم در فرانسه.البته‏ جون تعداد کسانی که انگلیسی می‏دانند زیاد هستند،ترجمهء خراب از انگلیسی هم زیاد است‏ ولی در عوض مترجمان خوبی هم روی کار می‏آیند.نسل من که هیچ.نسل بعد از من هم‏ دارد جایش را به جوان‏ها می دهد.

به نطر شما مشکل ترجمه،بیشتر مربوط به کم دانستن زبان انگلیسی است‏ یا فارسی؟

ضعف فارسی.متأسفانه آنقدر که متد یادگیری در زبان انگلیسی پیشرفته در فارسی‏ عقب رفته است،یعنی حالا به بچه‏ها فارسی‏ یاد نمی‏دهند. 3Lبیشتر یک ذوق شخصی می‏خواهد که‏ کسی فارسی یاد بگیرد؛یعنی هیچ متدی برای‏ یادگیری فارسی وجود ندارد.

کار کدام یک از مترجمین مورد توجه شما بوده است؟

عبد الله کوثری از مترجمین خیلی خوب‏ است و دکتر پژمان هم از انگلیسی و فرانسه‏ ترجمه می‏کنند کارهای خوبی دارند.

شما در چهره‏های ماندگار به چه‏ عنوان جایزه گرفتید؟

به عنوان ترجمه.

درهمهء رشته‏ها به صورت تخصصی‏ جایزه داده بودند غیر از ادبیات داستانی؛ فکر می‏کنید چرا؟

من اصلا خبر ندارم.به من جایزه دادند و من هم جز تشکر کار دیگری نمی‏توانم بکنم، می‏گویم مرسی.در بقیهء مسلئه اصلا وارد نیستم.

برای جوان‏ترها چه توصیه‏ای‏ دارید؟

من همیشه به جوان‏هایی که می‏پرسند چطور خوب ترجمه کنیم یک جواب کلاسیک‏ می‏دهم و دلم می‏خواهد به آن توجه کنند.باید حتما ادبیات قدیم ایران را بخوانند.البته اغلب‏ کسی گوش نمی‏دهد.واقعا آسان هم نیست، دنیای دیگری است؛هم شعر،هم نثر.تجربه‏ کنند ببینند در خواندن شاهنامه‏ای که خیال‏ می‏کنند خواندنش آسان است،تا چه حد مشکل‏ دارند.راه درستش این است که این متون را شروع کنند وبخوانند،به محض اینکه به جایی‏ رسیدند که آنجا را نمی‏فهمند،کوشش کنند و مشکلشان را برطرف نمایند.در مورد نثر هم‏ همین‏طور است.آثار منثور ما بیشتر تاریخ است، خواندن تاریخ بیهقی و جهان‏گشای جوینی آسان‏ نیست،باید یاد بگیرند بخوانند.همه باید همان‏طور که فشار می‏آورند و تئوری‏های فرنگی‏ را غلط و درست با اصطلاحات عجیب‏وغریب‏ از شالوده‏شکنی تا بن‏فکنی همه را بلغور می‏کنند و نمی‏دانند چیست،تئوری زبان خودشان را یاد بگیرند که خیلی هم صریح و روشن و قشنگ‏ است.

 

 




برچسب ها:رضا سد حسینی، مکتب های ادبی، زبان فرانسه، ادبیات داستانی، ادبیات ملل، شالوده شکنی، هنجار، نقد، تحلیل، عبداله کوثری، اردبیل، فرهنگ و هنر،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 123

[ سه شنبه 21 مرداد 1399 ] [ 16:48 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#نوبلیست‌های_داستانی نویسنده #آندره_ژید. کتاب‌ها #مائده‌های_زمینی و #درِ_تنگ. سالِ 1947.


ژید: «رفیق، زندگی را بدان‌گونه که مردم به تو پیشنهاد می‌کنند مپذیر... قربانی بُت‌ها مشو...»

آندره ژید، نویسندۀ که میان انواع سبک‌ها دست به قلم شده. تعدادی او را #رمانتیسم خوانده‌اند. منتقدی او را در زمرۀ نویسندگان #کلاسیک قرار داده است. نویسندگانی هم متن‌های او را #اگزیستانسیالیسم تفسیر کرده‌اند. ژید برای خودش مرزی قائل نبوده است. ژید بسیار دل‌بستۀ نویسندگانی چون #شکسپیر، #داستایوفسکی و... بوده است. در بعضی از نوشته‌هایش از قهرمان‌هایی می‎سازد که روحیاتی به‌مانند قهرمانان آنان دارد.

در این جستار قصد دارم. اندکی به رمانِ (درِ تنگ) بپردازم. رمانِ درِ تنگ یکی از دو  کتابی است که نوبلِ ادبیات به آن تعلق گرفته است. از آن‌جایی که قبل‌تر در جستاری جداگانه به کتابِ مائده‌های زمینی پرداخته‌ام. می‌توانید با عبارتِ #مائده‌های_زمینی و #آندره_ژید، به آن مراجعه کنید.

داستان را راویِ اول شخص با فلاش بک زدن به گذشته شروع می‌کند. راوی می‌گوید که قصد دارد خاطراتش را برایمان بگوید. بعد شروع می‌کند به گفتن خاطراتش با مادرش در فرانسه که پدرشان فوت کرده است. ما توصیفاتی از خانه و باغشان می‌شنویم. در فصل اول خاطرات دوران کودکی‌اش (نوجوانی‌اش) را در خانۀ دایی‌اش و خاله‌اش می‌خوانیم. اتفاقاتی که هول و هوش او و زن دایی‌اش و دختر دایی‌اش (آلیسا) می‌گذرد.

در فصل اول شخصیت‌هایی می‌بینیم با طرز تفکرهای متفاوت مانند مادر راوی (ژروم)، زن دایی و مرموزترین شخصیت آلیسا است. شخصیتی که خیلی به جمع نمی‌آید. مدام در تاریکی است. خیلی به بیرون نمی‌رود. مدام کتاب می‌خواند.
در فصل اول شخصیت از دل‌بستگی‌اش به دختر دایی‌اش می‌گوید. دلبستگی که در صفحه‌هات آخر در کلیسا با خواندن دعایی از طرف کشیش ژروم از خود بی‌خود می‌شود و پا به فرار می‌گذارد.

در فصل اول بیش‌تر با کلی گویی‌های رو به رو هستیم که راوی می‌گوید در ادامه از آن‌ها برایتان خواهم گفت.
با فرار کردن زن دایی ژروم به نوعی خانوادۀ دایی‌اش رو به انحلال می‌روند. ژروم نمی‌تواند علاقه‌اش را به آلیسا ابراز کند. همچنین آلیسا نیز به دلیل عقاید مذهبی شدید از ابراز عشقش به ژروم نا توان است.

در دعایی که کشیش برای آنان خوانده بود مدام به درِ تنگی اشاره می‌کرد که فقط به تنهایی می‌توان از آن رد شد. این گفته‌ها آلیسا را تحت تأثیر خود قرار داده است. داستان به ظاهر داستان علاقه‌مند شدن پسر عمه به دختر دایی است ولی در خلال آن ما به تفکرات موجود در جامعه بر می‌خوریم.

وجود نامه در داستان که شخصیت از طریق آن‌ها به اطلاعتی می‌رسد و از طریق آن اطلاعاتی هم به خوانند می‌دهد یکی از ویژگی‌های خوب داستان است. تعلیق در بین شخصیت‌ها وجود دارد که مدام شخصیت‌ها منتظرند تا دیگری به او پیشنهاد بعد و این از خواننده پوشیده نیست به خواننده اطلاعات داده می‌شود که مثلا ژولیت خواهر کوچک آلیسا به ژروم علاقه دارد.

پیرنگ خوب جفت و بند شده است. مثلا بی توجهی دایی به زنش باعث فرار او با یک افسر جوان می‌شود. شاید در جاهای نوع دید آلیسا کمی غیر عادی به نظر بیاد ولی اگر کمی دقت کنیم از اول داستان او کتاب خوان و غیر عادی است و قابل پذیرش است.
کشمکش درونی شخصیت‌ها که عشق و علاقه است به چهار ستون داستان هم سراید می‌کند و به نوعی کشمکش شخصیت‌ها به خواننده هم منتقل می‌شود هر چند ضعیف است.

در دیالوگ گویی نویسنده به خوبی عمل کرده و ما از خلال دیالوگ‌ها به درونیات شخصیت‌ها پی‌بریم و با نوع تفکر آن‌ها آشنا می‌شویم. به نوعی دیالوگ‌ها داستان را جلو می‌برند ولی بعضی‌جاها پر حرفی راوی (ژروم) ملال آور می‌شود.
فضا سازی کاملا از ذهن آندره ژید تراوش می‌کند و بعضی‌ها به شعر نو می‌ماند مانند زمانی که می‌گوید: « مه حالتی اخمو و غمگین به بندرگاه داده بود...» در جاهایی این فضا سازی‌ها نشان دهندۀ درونیات شخصیت است و در جاهای خواننده را آماده می‌کند، در ادامه با فضای غمگین یا شاد رو به رو شود.

#س.آقازاده
@s_mordad
مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی
#Dastanikhu




برچسب ها:آندره ژید، نوبلیست ها، در تنگ، مائده های آسمانی، اگزیستانسیالیسم،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 87

[ سه شنبه 29 آبان 1397 ] [ 16:13 ] [ ] [ نظرات (1) ]
#اساطیر_جهان #اساطیر_بین‌النهرین #خدایان

 

#اساطیر_بین‌النهرین

بعد از اتمام اساطیر هند قصد است در بخش های آینده  به اساطیر بین النهرین بپردازم

بین النهرین سرزمین کهن سالی که شمال آن را آشور و جنوب آن را بابل تشکیل میداد، هنوز هم برای عده ی زیادی قلمروی ناشناخته است.
اسطوره هایی که در زیر آمده، روایت خدایان و مردم بین النهرین است، و رفتار اغلب آنها خوب یا بد به گونه ای است که برای مخاطبانش یقینا آشنا بوده است. هیجان انگیزترین و غیرمنتظره ترین بخش های این اسطوره ها در مکان هایی اتفاق می افتند که میتوانسته است غیر عادی باشد، اما آن قدر واقعی هست که توجه را به خود جلب کند:در جنگل ها، دریاها و کوه ها. جریان وقایع کند است و غالبا در جریان یک رویا یا هشدار پیشاپیش خبر داده می شود.اسطوره های بین النهرین از الواح گلی برای ما باقی مانده است. الواح گلی که به دست ما رسیده از داستان ها و ماجراهای خدایان و قهرمانان بزرگی می گویند که چهره های نیمه خدایی دارند.

اساطیر  بین النهرین:

➖خدایان بین النهرین
➖آفرینش در اساطیر بابل
➖حماسه گیل گمش
➖نزول ایشتر به جهان زیرین
➖اسطوره اتانا
➖اسطوره انزو
➖اسطوره آداپا
➖نرگل و ارشکیگل
➖ئوت نه پیش تیم و توفان بزرگ


خدایان بین النهرین
#اِآ:
(انکی سومری) فرمانروای اپسو، قلمرو آب شیرین زیرزمین بود. وی منشا کلیهٔ دانش های جادویی مقدس بود.

#مردوک:
فرزند اِآ بود. در دوران کاسیان به ریاست خدایان بابل ارتقا یافت.مرکز پرستش وی بابل بود. #نبو پسر #مردوک حامی کاتبان و خدای خرد بود.

#سین:
خدای ماه بود. وی بر گذر ماه ها فرمانروایی می‌کرد. نماد او هلال ماه بود.

#شمش:
خدای خورشید بود.در زمین و آسمان به عنوان داور معروف بود.وی خدایی بود که آسمان را هر روز از افق شرق تا غرب در می نوردید و حتی در جهان زیرین سفری چون سفر در جهان مرئی داشت.

#ارشکیگل:
ملکهٔ جهان زیرین بود. #نمتر وزیر او بود،خدای خوفناک طاعون که می توانست شصت بیماری را رها کند.

#ایشتر:
(اینانای سومری)
الهه ی عشق، جذابیت جنسی و جنگ بود.

#ال‌لیل:
پسر اِنو بود. لوح تقدیر که سرنوشت انسان ها و خدایان به وسیلهٔ آن رقم زده می شد به او تعلق داشت.

#نعیمه_زنگنه
@zangenehN

مجلهٔ تلگرامی #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:اساطیر جهان، اسطوره، بین النهرین،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 80

[ سه شنبه 29 آبان 1397 ] [ 16:10 ] [ ] [ نظرات (0) ]
مدرنیسم بخش پنجم و مدرنیسم در ادبیات ایران (ادامه مطلب)

#معرفی_عناصر_داستان

#مدرنیسم

(بخش پنجم)

✅ گفته شد که مدرنیسم در ادبیات را از نظر صورت و محتوا می‌توان بررسی کرد. نوآوری مدرنیسم در صورت به‌شدت تحول‌ساز شد و با گسست از ادبیات کلاسیک، به نوآوری پرداخت.

✅ اما به لحاظ محتوا، مدرنیسم اساساً، نسبت به وجود معنا بسیار بدبین است و این بدبینی، از بنیان‌های نگاه آن به زندگی و انسان مدرن است. تردید در مورد وجود معنی اغلب به نگاهی تاریک در روایت و منظر راوی منجر می‌شود و تسری این بدبینی به ارکان داستان، به خلق شخصیت‌هایی درمانده، تنها و از خود بیگانه می‌انجامد. طبیعی است که شخصیت‌های درمانده قادر به ایجاد هیچ‌گونه تغییر و بهبودی در اوضاع و احوال خود نیستند و این عجز آن‌ها به نوعی #جبرگرایی در داستان منجر می‌شود که ملازم بدبینی راوی و معنای محوری داستان، که فقدان معناست، پدید می‌آید.

✅ پس معنای محوری در داستان‌های مدرنیستی در یک عبارت کلی «فقدان معنا» است. در این عبارت، #معنی دامنهٔ شمول گسترده‌ای دارد و هر نوع ارزش و مفهوم غیرمادی را در برمی‌گیرد. مفاهیمی مانند عشق، انسانیت، خانواده، ایثار، دیگرخواهی، هم‌دردی و غیره در مفهوم کلی «معنی» جای می‌گیرند و ادبیات مدرنیسم در سوگ از دست رفتن آن‌ها مجالی برای خرسندی و خوش‌بینی نمی‌بیند.

✅ فقدان ارزش‌هایی که از دست رفتن آن‌ها را مدرنیسم بر گردن پیشرفت‌های صنعتی و علمی و نگاه مادی‌گرای دنیای مدرن می‌اندازد، نویسندگان و شعرای مدرنیسم را چنان به خود مشغول کرده بود که دیگر فرصتی برای خوش‌بینی و پرداخت ظریفانهٔ لفظ و کلام باقی نمانده بود. در فقدان این ارزش‌ها که تکیه‌گاه معنوی انسان بودند، او منزوی و تنها به درون خود پناه می‌برد تا شاید بدیلی برای آنچه می‌جوید و نمی‌یابد (ارزش‌های از دست‌رفته) در خیال خود بیافریند.

#عباس_گودرزی
@godarziabbas

مجلۀ تلگرامی #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu





ادامه مطلب ...

برچسب ها:مدرنیسم، معنا باختگی، شئی وارگی، جیمز جویس، صادق هدایت، سه قطره خون، بوفکور،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 189

[ سه شنبه 29 آبان 1397 ] [ 16:03 ] [ ] [ نظرات (0) ]

.: تعداد کل صفحات 10 :. صفحه شماره 1 2 3 4 5 ...9 10 صفحه بعد

عناصر داستان ، مکتب‌های ادبی جهان ، نقد داستان