مجلۀ فاد (فرهنگِ‌ ادبیاتِ‌ داستانی)

#نوبلیست‌های_داستانی 🏷 #روژه_مارتن_دوگار،



🏷 #روژه_مارتن_دوگار، هنگام گرفتن #جایزۀ_نوبل (1937) خطابه‌ای را ایراد کرد که به شرح زیر است:

 «رمان‌نویس واقعی کسی است که می‌خواهد همواره در شناخت انسان پیشتر برود و در هریک از شخصیت‌هایی که می‌آفریند زندگی فردی را آشکار کند، یعنی نشان دهد که چگونه هر موجود انسانی نمونه‌ای است که هرگز تکرار نخواهد شد. به گمان من، اگر اثر رمان نویس بختِ جاودانگی داشته باشد به تنهایی کافی نیست. رمان نویس باید زندگی کلی را نیز حس کند. باید اثرش نشان دهندۀ جهان‌بینی خاص او باشد. این‌جا نیز #تالستوی استاد همۀ رمان نویسان است. هر یک از آفریده‌های او همواره بیش و کم در اندیشۀ هستی و ماوراء هستی است، و شرح زندگانی هر کدام از این موجودات بیش از آن‌که تحقیقی دربارۀ انسان باشد پرسش اضطراب آمیزی است دربارۀ زندگی.»

🖋 روژه در سال 1881 در شهری نزدیک پاریس چشم به جهان گشود. او رمان‌های ناموفق و ناتمامی را نوشت. به مرور در این حرفه چیره دست شد و نمایش‌نامه و داستان و رمان‌های را به رشتۀ تحریر در آورد. بهترین اثر او که در چهار جلد در دنیای #ادبیات_داستانی خودنمایی می‌کند، #خانوادۀ_تیبو است. روژه خودش را پیرو راه تالستوی می‌داند و به سبک و سیاق او قلم می‌زند. روژه در سال 1958 خانوادۀ تیبو را که حال خودشان به پرورش فکر مستقلی رسیده بودند رها کرد و به دیار باقی پیوست.

رمان تیبو دربارۀ خانوادۀ تیبو است. دو نسل جوان از خانوادۀ تیبو که نمادی از نسل نوظهور فرانسه است. خود آقای تیبو یک فرد کاتولیک متعصب است. از پسرانش هم همین انتظار را دارد. ولی پسر کوچک او ژاک از این نُرم سر باز می‌زند. ژاک در دبیرستان با دانیل (از دبیرستان دیگر) که یک پروتستان است آشنا می‌شود. ژاک کتاب‌های را می‌خواند که از سوی کلیسا ممنوع است.

پسر دیگر خانوادۀ تیبو آنتوان است. آنتوان دکتر است. او در کار و حرفه‌اش موفق است. مدام به پیشرفت در دکتری فکر می‌کند. ولی وقتی غریزۀ جنسی به میان می‌آید نمی‌تواند بر آن فاتح شود و مقلوب آن می‌شود. آنتوان اسیر عشق زنی می‌شود که بچه دارد و به او نرد عشق می‌بازد. در این موقع است که متوجه می‌شود. ژاک هم حق داشته که اسیر نفس (درونیات، خواستۀ) خود شده بود.

ژاک و دانیل به دلیل سخت‌گیریی مدرسه و جامعه از شهر فرار می‌کنند در راه از هم جدا می‌شوند. ژاک نزد زن جوانی می‌ماند و اولین تجربه‌های هم‌خوابگی را حس می‌کند و دیگر نمی‌تواند از آن دل بکند و... .

داستان به‌نوعی از وسط (آقای تیبو و پسرش آنتوان به مدرسه می‌روند تا دلیل دیر آمدن ژاک به خانه را جویا شوند) شروع می‌شود. قسمت اول به نام دفتر خاکستری است. در این قسمت آقای تیبو و آنتوان و کشیش (آبه) از اتفاقات پرده بر می‌دارند که به نوعی به خواننده اطلاعات می‌دهند که خط فکریه رمان چیست. آقای تیبو نمایندۀ سندیکای فرانسه است.

ژاک هم در خانه و هم در مدرسه به دلیل داشتن تفکر متضاد با تفکر خانواده و مدرسه مورد تنبیه قرار گرفته است. برای مقابله با این تنبیه دست به مقابله با آن زده که فرار کردن است. جرم ژاک علاوه بر دوستی با یک پسر پروتستان، این است که کتاب‌های از نویسندگانی می‌خواند که مورد تأیید کلیسا نیستند مانند: #لافونتن، #امیل_زولا، #سوسور و رمانِ #باکره‌ها و صخره‌ها که به گمان از #گراتزیا_دلدا است.

در این قسمت از زبانِ کشیشِ (آبه بینو) مدرسه که نماد مأمور تفتیش است، می‌شنویم که آن‌ها وسایل ژاک را زمانی که او نبوده گشته‌اند و پی به این حقایق برده‌اند که او در حال هنجار شکنی است و برای بچه‌های دیگر مُضر است.

دفتر خاکستری، دفتری است که ژاک و دانیل در آن به نامه نگاری می‌پردازند. این دفتر نماد این است که ما نه مطلقاً بد و نه مطلقاً خوب، داریم. ژاک و دانیل از دو نوع تفکر متضاد از نظر جامعه هستند، ولی به خوبی با هم دوست هستند و می‌توانند باهم زندگی کنند.

چیزِ دیگری که در داستان می‌بینیم، این است که قضاوت‌های یک طرفه در داستان اهمیت پیدا می‌کنند. داستان از نظر جامعه شناسی هم اهمیت دارد. قسمت‌های از داستان رنگ و بوی واقعی می‌گیرد و شخصیت‌ها و اتفاقات واقعی وارد داستان می‌شوند.

از نظر جامعه شناسی نقد از روی تعصب و نبود طرفِ مقابل یکی دیگر از اتفاقاتی است که در جامعه تضاد ایجاد می‌کند. دو طرف حرف‌های هم را نمی‌شنوند و کور کورانه از مقلدین خود پیروی می‌کنند، مانند ژاک و آنتوان.

 آنتوان که وقتی از آن سایۀ پدری دور می‌شود. تازه به فکر این می‌افتد که فردی (#فردگرایی) به اسم آنتوان وجود دارد که خواسته‌های درونی دارد که متفاوت از خواسته‌های پدر و جامعه است.

#سعید_آقازاده
@s_mordad
مجلهٔ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی
@Dastanikhu




برچسب ها:روژه مارتن دوگار،، نوبل ادبیات، رمان خانواده تیبو، فردگرایی،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 52

[ پنجشنبه 26 مهر 1397 ] [ 21:57 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#اساطیر_جهان #اساطیر_هند #رقص_شیوا



داستان رقص #شیوا فقط در
منابع جنوب هند به چشم می خورد. کتاب‌ها و منابع هند شمالی، شیوا را به عنوان دشمن رقص معرفی می کنند.


چند راهب در حال تمرین اعمال زاهدانه و به دور از درک عظمت شیوا بودند. شیوا به آنجا رفت تا به آنان درسی بیاموزد، لذا خود را به شکل گدایی ژنده پوش در آورد در حالی که جمجمه ای به عنوان کاسه ی گدایی در دست داشت. وی همسران راهبان را اغوا نمود. 

راهبان خشمگین ببری آفریدند که شیوا پوست آن را برای جامه ی خود برداشت؛ یک گوی آتشین پرتاب کردند که شیوا آن را به دست می گرفت و سرانجام، یک دیو کوچک فرستادند که شیوا آن را گرفت و بر روی سر آن پای می کوبید. هنگامی که دیو شروع به تقلا کرد شیوا بر روی او رقصید و به هنگام رقص شیوا جهان به تکان درآمد و به سوی هرج و مرج آغازین چرخش کرد.
راهبان، ترسان و وحشت زده از شیوا  درخواست کردند که رقص خود را متوقف سازد و شیوا موافقت کرد که رقص خود را تا رستاخیز یعنی آن هنگام که رقص، به مفهوم رقص مرگ جهان باشد، به تأخیر بیندازد

#نعیمه_زنگنه
@zangenehN

مجلهٔ تلگرامی #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:اساطیر، هندوستان، اسطوره، نقد اسطوره شناسی، اساطیر یونان و رم،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 50

[ پنجشنبه 26 مهر 1397 ] [ 21:55 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#معرفی_عناصر_داستان #مدرنیسم مبانی و زمینه‌ها (بخش اول)



  ▪️شاید  بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تحول در بنیان‌های تفکر بشر معاصر را بتوان تحت عنوان کلی مدرنیسم ترسیم کرد. در حقیقت، برآیند مجموعه تحولات علمی، عقیدتی، فرهنگی و اجتماعی که از زمان وقوع رنسانس در غرب شروع شده بودند، در جریانی علمی اجتماعی به نام #مدرنیته و معادل آن در حوزه‌های هنری و ادبی، مدرنیسم، رقم خورد. مدرنیته بیان‌گر گسستی سرنوشت‌ساز با انواع ارزش‌ها  و تفکراتی بود که از ابتدای پیدایش تمدن در وزگار باستان بر فرهنگ و ذهنیت انسان‌ها تسلط داشتند.

▪️محدود بودن آبشخورهای اندیشه و مبانی نظام‌های اجتماعی‌ـ‌فرهنگی کلاسیک به چند نهاد معدود که از مهم‌ترین آن‌ها دین، سلطنت، فلسفه و ادبیات هستند، باعث شده بود که ارزش‌های ظاهراً استعلایی و تغییرناپذیر در طی قرون متمادی بر جوامع انسانی حاکم بوده و نه نیاز و نه زمینه‌ای برای تغییر در آن‌ها پدید آید. از دیگر علل ایستایی در اندیشة کهن یکی محدود بودنِ افراد عالم و باسواد بود و دیگری هم‌سو نکه داشتن این اندیشه‌ها با منافع و قدرت برترِ افراد تأثیرگذار در ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه بود؛ افرادی مانند اصحاب کلیساها و معابد و یا شاهان و درباریان که جریان‌های فکری‌ـ‌فرهنگی را به نفع خود جهت می‌دادند.

▪️ اما با پیدایش علوم و فنون جدید در حوزه‌های علمی و اقتصادی و هم‌زمان با آن، تقویت فلسفه‌های #عینیت‌گرا و #تجربه‌گرا (پوزیتویسم) ناگهان کاستی‌های علوم قدیم در پاسخ گفتنِ به نیازها و پرسش‌های جدید انسان بیش از پیش مشخص شد. تحولات علمی لزوم تغییر در نگش انسان نسبت به طبیعت و دنیای پیرامونش را باعث شدند و هم‌زمان اعتقاد بشر به مبانی برخاسته از دین و سنت‌های کهن دچار تزلزل شد. انسان عقل‌ و عینیت‌گرا دیگر به داستان‌های خلقت آدم و عالم در #کتاب_مقدس به‌سختی باور داشت که خلاء ناشی از این کاستی را نظریة گونه‌های #داروین پر کرد که انسان همان صورت تکامل یافته از گونة میمون است.

▪️ قطع ریشه‌ها و تکیه‌گاه‌های معنوی، انسان را دچار سرگشتگی کرد و در حالی که اودیگر باور نداشت که قضا و قدر خداوندی در اعمال و عاقبت او نقش چندان مهمی داشته باشند، #فروید منشاء همة رفتارها و اعمال را به سائق‌های روانی و غرایز حیوانی فروکاست تا علم در مورد این حوزه از دغدغه‌های بشر نیز پاسخ‌گو باشد. هم‌سو با این تحولات چشم‌گیر، مدرنیسم به‌عنوان جنبشی در هنر و ادبیات سربرآورد تا متناسب با نیازها و دغدغه‌ها تازة انسان درمانده و سرخورده، گونه‌های تازه‌ای از بیان هنری و ادبی فراهم آورد.


#عباس_گودرزی
@godarziabbas

مجلۀ تلگرامی #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:مدرنیسم، فلسفه، کلاسیک، عینیت گرا، تجربه گرا، پوزیتویسم،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 172

[ پنجشنبه 26 مهر 1397 ] [ 21:53 ] [ ] [ نظرات (0) ]
نمایشگاه نقاشی کودک

 

 

گروه پژوهشی، فرهنگی، هنری نارنگی به مناسبت روز کودک برگزار می‌کند.

از فردا ساعت ۱۷ تا ۲۱ دعوتید به نمایشگاه نقاشی کودک در گالری انجمن سینمای جوان رشت.




برچسب ها:نمایشگاه نقاشی کودک، گروه پژوهشی، فرهنگی، هنری نارنگی، روز کودک، گالری انجمن سینمای جوان، رهنمون، مجتمع فنی تهران، بنیاد کودک، واران،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 213

[ یکشنبه 15 مهر 1397 ] [ 19:01 ] [ ] [ نظرات (0) ]
هفته‌شمار داستانی، چهارده تا بیستم مهر

#هفته‌شمار_داستانی

🌹اول هفته‌تون زیبا🌹

14 تا 20 مهر 1397 خورشیدی 🌞
6 تا 12 اُکتبر 2018 میلادی ✝️
26محرم تا 2صفر 1440 قمری 🌜

✳️ شنبه:
➖ ۱۴ مهر:
⏳ زادروز #علی_چنگیزی
نویسنده و منتقد ایرانی (۱۳۵۶)
و
⏳ زادروز #حسین_مسرور
نویسندهٔ ایرانی (۱۲۶۹)

یک‌شنبه:
➖ ۱۵ مهر:
⏳ زادروز #رضا_کرم‌رضایی
نمایش‌نامه نویس، مترجم، کارگردان و بازیگر ایرانی (۱۳۱۶)
➖ ۲۷ محرم:
⌛️ درگذشت #دانیال_بن_سعید
فیلسوف فرانسوی - الجزایری (۱۴۳۱)

✳️ سه‌شنبه:
➖ ۱۷ مهر:
⏳ زادروز #تقی_مدرسی
نویسندۀ ایرانی (۱۳۱۴)
و
⏳زادروز #گلی_ترقی
نویسندۀ ایرانی (۱۳۱۸)
 ➖ ۲۹ محرم:
⏳ زادروز #شویکار_خلیفه
نویسندۀ مصری (۱۳۶۲)

✳️ پنج‌شنبه:
➖ ۱۹ مهر:
⏳ زادروز #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
نویسنده و محقق ایرانی (۱۳۱۸)
و
⌛️ درگذشت #میرزا_خلیل_کمره‌ای
نویسنده و فیلسوف الهی ایرانی (۱۳۶۳)

➖ ۱۱ اُکتبر:
⏳ زادروز #فرانسوا_موریاک
نویسندۀ فرانسوی برندۀ نوبل ادبیاتِ ۱۹۵۲ (۱۸۸۵)


🌹هفتهٔ خُرسندی داشته باشید🌹

#سعید_آقازاده
@s_mordad

مجلهٔ #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@dastanikhu




برچسب ها:علی چنگیزی، نویسنده، منتقد، حسین مسرور، رضا کرم رضایی، دانیال بن سعید، گلی ترقی، شویکار خلیفه، محمدرضا شفعی کدکنی، فرانسوا موریاک، برندۀ نوبل ادبیات،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 69

[ یکشنبه 15 مهر 1397 ] [ 18:58 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#نوبلیست‌های_داستانی، لوئیجی پیراندلو، انتقام سگ، شش شخصیت در جست‌وجوی یک نویسنده

 


لوئیجی یکی از نویسندگان یا بهتر بگویم شخصیت‌های حقیقی دنیای دابیات داستانی است که با ایفای نقشی منحصر به فرد در این زمینه به شُهرتی جهانی و نوبل ادبیات دست یافته است. تا به شخصیت‎هایش به قبولاند که هرکسی زندگی خودش را می‌نویسد، نه آن که دنبال نویسندۀ برای آن باشد.
پیراندلو می‌گوید: «شخصیت چیست؟ _او یا آن از کجا می‌آید؟ او یا آن چه حقوقی دارد؟ در واقع، او یا آن چه نوع حیاتی دارد؟ اگر (شخصیت) داخل گیومه گذاشته شده است و معلوم نیست با ضمیر شخصی (او) یا ضمیر غیرشخصی (آن) باید از آن یا او سخن گفت‌و...».

#لوئیجی_پیراندلو در ایتالیا به دنیا آمد. در تحصیلاتش به موفقیت چشم گیری رسید.
شغل پدر را ادامه نداد. به ادبیات داستانی روی آورد و در این حرفه قلم‌فرسایی کرد. او استاد سبک‌شناسی دانشگاه رم بود.
او به دنبال چیزی بود ولی نمی‌توانست آن را پیدا کند. لوئیجی دست به قلم می‌شود و شخصیت‌های داستانش را به جان خودش می‌اندازد تا هم آنان به خواسته‌هایشان برسند و هم لوئیجی را به جایی برسانند.

لوئیجی با بی‌رحمی هر چه تمام دست به نوشتن می‌زد. تا اولین داستانش را که برای او شُهرتی جهانی می‌آورد را بنویسد، این داستان #شش_شخصیت_در_جستجوی_یک_نویسنده، نام داشت. راوی در این داستان (نمایش‌نامه) دست به‌کار می‌شود. تا شخصیت‌ها را بر علیه نویسنده بشوراند. تا حقشان را از نویسندگان ظالم بستانند.

در این نمایش‌نامه کارگردانی با بازیگران خود در حال تمرین هستند که ناگهان شش کارکتر دیگر از در ورودی سالن نمایش وارد می‌شوند، در این بین حرف‌های در رابطه با حقیقت و واقعیت رد و بدل می‌شود.
آن‌ها ادعاء دارند که نویسندۀ آن‌ها خلق کرده ولی داستانشان را ننوشته و نیمه‌کاره رها کرده است. حال آن‌ها می‌خواهند روی صحنه داستان زندگی خودشان را اجرا کنند تا بفهمانند که اگه نویسندۀ هم نباشد شخصیت‌ها می‌توانند زندگی خودشان را داشته باشند!

پیراندلو در این داستان به نوعی به مرگ مؤلف نیز اشاره می‌کند. پیراندلو با این داستان بعد از جنگ جهانی اول شناخته می‌شود. تا انگیزۀ شود برای او برای نوشتن داستان‌های دیگری که در ادامه اسامی آن‌ها را فهرست کرده‌ام.

📚 آثار:
1. همه چیز در کمال؛
2. پوشاندن برهنگان؛
3. شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده؛
4. مرحوم ماتیا پاسکال؛
5. یکی، هیچ، صدهزار؛
6. نمازخانه کوچک؛
7. زن مطرود؛
8. هانری چهارم؛
9. مسخره مرگ و زندگی؛
10. عشق بدون دلبستگی؛
11. انتقام سگ؛
12. قواعد بازی.


داستان شش شخصیت... نقدی است به حال و روز انسان قرن بیستم که سرگشته است و به دنبال حقیقت می‌گیردد ولی توان تمیز حقیقت از واقعیت را ندارد. با این حال تصمیم می‌گیرد با زدن نقاب‌های بر چهرۀ خود برای دیگران نقش بازی کند تا آن‌ها با دیدن زندگی او تصمیم بگیرند که حقیقت کدام است؟ آنانی که کارگردانی آن‌ها را هدایت می‌کند یا آن‌هایی که آفریده شده‌اند حال باید خودشان داستان زندگی خودشان را رغم بزنند.

لوئیجی در سال 1934 توانست جایزۀ نوبل ادبیات را دریافت کند. تعدادی می‌گویند که نوبل را به دلیل نوشتن داستانِ #انتقام_سگ گرفته، تعدادی هم می‌گویند نه! به دلیل نوشتن داستان شش شخصیت... .
لوئیجی دوسال بعدِ جایزۀ نوبل، به بازیگری‌اش در این صحنۀ نمایش که نام زندگی بر آن نهاده‌اند، ادامه داد تا این که در 10 دسامبر 1936 نقشی دیگر به نام مرگ به او پشنهاد شد که چارۀ جز پذیرفتن آن نداشت.


#سعید_آقازاده
@s_mordad
مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی

@Dastanikhu

***

پی دی اف رمان «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» کلید کنید.




برچسب ها:نوبل، انتقام سگ، لوئیجی پیراندلو، همه چیز در کمال، پوشاندن برهنگان، مرحوم ماتیا پاسکال، یکی هیچ صد هزار، نمازخانه کوچک، زن مطرود، هانری چهارم، مسخره مرگ و زندگی، عشق بدون دلبستگی، قواعد بازی، رمان، داستان کوتاه، پی دی اف، انسان مدرن، سرگشتگی انسان معاصر، پست مدرنیسم، دانلود رمان شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 169

[ جمعه 13 مهر 1397 ] [ 2:28 ] [ ] [ نظرات (0) ]
‍ زوتوپیا، #یوتوپیا وَ دو مسئله...

مسئلهٔ یکم: #آرمان‌شهر



در انیمیشن زوتوپیا، خرگوشک (جودی هاپس) دلیل علاقه‌اش به پلیس‌شدن را چنین بیان می‌کند که می‌خواهم پلیس شوم تا دنیا را به جای بهتری بدل کنم. پدرش که با این هدف جودی مخالف است، در پاسخ درمی‌آید که اگر می‌خواهی دنیا را جای بهتری کنی، باید همه‌جا را هویج بکاری!
مسئله به‌زیبایی در یک دیالوگ بیان شده است. یک سؤال ساده اما ژرف در ذهن مخاطب:
[«دنیای بهتر» از نگاه چه کسی؟!]

بدیهی‌است که دنیای بهتر از نگاه آهو، دنیایی‌است که در آن یا هیچ درنده‌ای وجود نداشته باشد یا از خوی خویش جدا شده باشد و گیاه‌خواری کند! اساساً ساختارگرایی به‌دلیل سازه‌های مستحکمی که به وجود می‌آورد، اقلیت‌ها و خواص را نادیده می‌گیرد و در ساختار دگماتیک خود راه نمی‌دهد؛ هم‌چون افلاطون که شاعران را در مدینهٔ فاضله‌اش جایی نبود؛ یا نیما-یی که در هیچ ساختار از پیش تعیین‌شده‌ای نمی‌گنجید.

ساختنِ طرحِ هستی‌ای خالی از مشکل، خود پارادخشی‌است با مفهوم هستی - هستی‌ای که قرار نبوده و نیست رنگ آرامش مطلق را ببیند. مسئله‌ای که بسیاری از فیلسوفان و پیامبران و متفکران به آن توجه نکرده‌اند، «مواجههٔ ما با #انسان» است. انسانی که از نظر رواقیون: علم به درستی کاری، او را به انجام همان کار وامی‌دارد و علم به نادرستی کاری، او را از انجام آن کار منع می‌کند وَ از نظر مارکس و پیامبران: لوحی سفید است و از نظر هابز: گرگِ انسان. امروزه در روان‌شناسی مسئلهٔ «پیش‌فرض» مطرح است. یعنی هر انسانی با پیش‌فرض‌های ژنتیکی و محیطی و غیره‌وذلکِ خود به دنیا می‌آید و رشد می‌کند نه‌لزوماً پاک و نه‌لزوماً خبیث. تفاوت علوم انسانی نیز با دیگر علوم موجود در این است که شاید بتوان حیوانات و گیاهان را دسته‌بندی کرد و برای هر دسته حکمی کلی در نظر گرفت اما انسان نه زنبور است که از هزاران سال قبل همین‌سان که امروزه لانه‌سازی می‌کند با همین ظرافت و تعداد اضلاع، لانه بسازد نه آفتاب‌گردان که از هزاران سال قبل فقط به سوی خورشید رو بگرداند وَ نه هیچ موجودی از این‌دست. انسان همان موجودی‌است که از غارها و جنگل‌ها به یک‌جانشینی و روستاسازی و شهرسازی و آپارتمان‌سازی و آسمان‌خراش‌سازی و ماشین‌سازی روی آورده است و مدام درحال تغییر و تغیر است. موجودی‌است که حکم کلی و کلان‌روایت‌ها را برنمی‌تابد و اگر علم حاصل کند که کاری نادرست است، بنا به میل خود آن را انجام می‌دهد یا نمی‌دهد.
با این اوصاف برگردیم به ابتدای بحث: چگونه یک انسان می‌تواند برای دیگر انسان‌ها طرح سعادت دنیایی و عقبایی بچیند - حال آن‌که هیچ‌گاه نمی‌توان همهٔ انسان‌ها را به یک چوب راند و با یک روایت کلان پیش برد؟ چگونه یک فرد می‌تواند مطلوباتِ خود را به مطلوبات همگانی تسری دهد؟ و در این راه، بسیاری را بکُشد تا بسیاری دیگر از آدم‌ها زنده بمانند و زندگی خوشی داشته باشند؟ یک بار هم که شده باید به این مسئله اندیشید که چرا هیچ یوتوپیایی برای تمامی آدم‌ها طراحی نمی‌شود و در هر طرحی، عده‌ای کنار گذاشته می‌شوند.


مسئلهٔ دوم: #پیش‌فرض‌های_ارتباطی

همین‌که دنیای بهتر را از نظر آهو دنیایی فرض کردم که خالی از درندگان باشد وَ احساس کردم که به نُه‌توی مغز آهو راه یافته‌ام نوعی پیش‌فرض ارتباطی‌است که باید اصلاح شود - پیش‌فرض‌هایی که در مواجهه با افراد از خود نشان می‌دهیم و ما را به قضاوت‌گری می‌کشاند. در همین انیمیشن، روباه (وایلد) از کودکی‌اش می‌گوید که دوست داشته است وارد گروه پیشاهنگان شود و وقتی در مقابل درخواست دیگران، سوگند یاد کرده است که هیچ‌گاه به گروه خیانت نکند، پاسخ شنیده است: «حتی با این‌که یک روباه هستی؟». پیش‌فرضی که روباه را دغل‌کار و مکّاره نشان می‌دهد و غیرقابل‌اعتماد. غبنی که در این میانه است، این است که با وجود تفاوت همیشگی انسان‌ها، حکمی را که برای فلان فرد در نظر گرفته‌ایم برای بیصار فرد هم در نظر می‌گیریم چراکه چشم و ابرو و نوع نگاه‌شان شباهت خاصی با هم دارد یا دلایلی از این‌دست. یک بار هم که شده بایید به تفاوت انسان‌ها ایمان بیاوریم و از آن‌جایی‌که اصلاح جامعه از نقد به خود شروع می‌شود، به خود بازگردیم و آن‌چه را که اصلاح‌کردنی‌است، در خود اصلاح کنیم تا این‌گونه کمی از بار هستی خود و دیگران بکاهیم و از سهم خود از هستی آگاه باشیم.

مجلهٔ #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:انیمیشن، زوتوپیا، یوتوپیا، انیمیشن زوتوپیا، نقد و بررسی انیمیشن زوتوپیا، انسان مقابل انسان، فیلسوفان، پیامبران، متفکران، مدینه فاضله، دنیای بهتر، جودی هاپس، وایلد، دنیایی بهتر،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 204

[ پنجشنبه 12 مهر 1397 ] [ 1:07 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#معرفی_عناصر_داستان #ناتورالیسم (بخش دوم)


🔹 ناتورالیسم را می‌توان با کمی مسامحه «طبیعت‌گرایی» نیز گفت زیرا سعی دارد به کُنه طبیعت و مشاهدة رفتار غریزی آن بدون هیچ‌گونه احساسی‌گری و ایده‌‌آلیسم بپردازد. اما از آنجاکه ممکن است در زبان فارسی، «طبیعت‌گرایی» مفهومی غیرفلسفی و به معنای گرایش به استفاده از طبیعت در نظم و قواعد آن یا کاربرد مواد به‌صورت طبیعی، یا حتی  دوست‌داری طبیعت باشد، از «ناتورالیسم» که در معنای اخص خود، به صورت یک مکتب ادبی مطرح است، استفاده می‌شود.

🔹همان‌گونه که گفته شد، ناتورالیسم پیرو روش‌های علمی و تجربی است و رویکرد آن در قبال طبیعتِ انسان مبتنی بر مشاهده و تجربه است و سعی دارد تا این طبیعت و همچنین، روابط انسان‌ها با یکدیگر، با محیط پیرامونی و با طبیعت بیرونی را مانند یک دانشمند علوم تجربی مورد کاوش قرار دهد. پیداست که در چنین روشی جایی برای احساس و عواطف انسانی وجود ندارد و نویسنده با موضوع خود مانند یک نمونة آزمایشگاهی برخورد می‌کند و سعی دارد در تشریح کالبد آن از هرگونه ترحُم و شفقت خوداری کند. از همین روست که آثاری که در قالب ناتورالیستی جای می‌گیرند اغلب به جنبه‌های زشت و تاریک زندگی و روابط انسان‌ها می‌پردازند و آن‌ها را مانند حیواناتی که مقهور جبرِ غرایز و امیال خود هستند، تصویر می‌کنند.

🔹 ناتورالیسم معمولاً با نام نویسندة فرانسوی، #امیل_زولا، پیوند دارد و او را از اولین نویسندگان این سبک و پایه‌گذار آن می‌دانند. زولا در مقالة معروف خود تحت عنوان «رمان تجربی» (۱۸۸۰) به تشریح روش معمول در نگارش ناتورالیستی پرداخت و از جمله، تأکید کرد که رمان نسبتی با #اخلاق و ماوراء ندارد و نویسنده باید با موضوع خود، مانند یک نمونة آزمایشگاهی بی‌طرفانه رفتار نماید و جزئیات کنش و منش او را با دقتی علمی تشریح کند. به پیروی از این سبک‌وسیاق بود که نویسندگان موسوم به ناتورالیست، در آثار خود به مضامینی پرداختند که در ادبیات پیش از ایشان قابل طرح نبوند. در همین مسیر، آن‌ها اغلب به تشریح احوال شخصیت‌هایی می‌پرداختند که غرایز حیوانی مانند حرص و ولع و شهوات جنسی در آن‌ها قوی و آشکار بود و در برابر این قوا کاملاً عاجز و درمانده بودند.و پایان رمان‌های ناتورالیستی نیز اغلب تراژیک است و این‌بار، برخلاف تراژدی‌های کلاسیک که در آن‌ها قهرمان مغلوب نیروهای مافوق ارادة خود از خدایان و طبیعت می‌شد، شخصیت‌ها اغلب از غلبة قوای درونی و اجتماعی یا محیطی زمین‌گیر می‌شوند.

🔹 در ادبیات انگلستان، اکثر آثار #توماس_هاردی از جمله «جودِ گم‌نام» به‌شدت رنگ‌وبویی ناتورالیستی دارند هرچند ممکن است نوع «جبر» حاکم دقیقاً، درونی نباشد. همچنین در ادبیات آمریکا، آثار #جک_لندن، #استفان_کرین، #فرانک_نوریس و #جان_اشتاینبک ناتورالیستی محسوب می‌شوند.


#عباس_گودرزی
@godarziabbas

مجلۀ تلگرامی #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:ناتورالیسم، طبیعت گرایی، فلسفه، ایده‌آلیسم، جبر، غرایز جنسی، امیل زولا، رمان تجربی، اخلاق، ماوراء، نویسنده، نقد اجتماعی، نقد امیال انسانی علیه انسان، توماش هاردی، جودِ گم‌نام، ادبیات آمریکا، جک لندن، استفان کرین، فرانک نوریس، جان اشتاین‌بک،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 242

[ پنجشنبه 12 مهر 1397 ] [ 0:50 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#اساطیر_جهان #اساطیر_هند #اساطیر_عاشقانه



#مهابهاراته و #رامایانا ما‌‌وای بسیاری از داستان ها و افسانه های عاشقانه است.
داستان های عاشقانه ی اساطیر هند دربرگیرنده ی مفهوم عشق و لذت جسمانی است که  تا به امروز  به هیچ وجه  در برانگیختن احساسات خواننده شکست نخورده است.

پیش  از روایت داستان عشق حکیم #ویشوامیترا  و #مناکا به  معرفی ایزد  
#کاماد‌ِوا (kamadeva) می پردازیم
 وی ایزد عشق جسمانی در اساطیر هند است ایزدی که  امیال جسمانی  را در انسان برمی انگیزد.
وی در سیمای جوانی با پوستی قرمز یا سبز تصویر می شود که با زیور آلات و گل خود را آراسته و 
سوار بر طوطی است.


 داستان عشق ویشوامیترا به یک پری به نام  مناکا:
ویشوامیترا یکی از مورد احترام ترین حکیمان  در هند باستان  بود که با اعمالش  وحشت خدایان را برانگیخته بود.وی از طریق مدیتیشن در حال ساخت بهشتی جدید بود.
#ایندرا که از قدرت وی به شدت هراس داشت مکارا یکی از زیباترین پریان را از آسمان به زمین فرستاد تا ویشوامیترا را اغوا کند و در مدیتیشن او اخلال به وجود بیاورد.

مناکا با موفقیت توانست احساس و علاقه ی وی را به خود برانگیزد  زیرا ویشوامیترا با نگاه کردن به او غرق زیبایش و  سرانجام عاشقش شد.

اما   نقشه‌ی خدایان  طبق انتظارشان  پیش نرفت و  مکارا  ناخواسته عاشق ویشوامیترا شد و با هم ازدواج کرده و  صاحب فرزندی شدند.

زندگی آن دو بسیار خوب بود تا زمانی که ویشوامیترا فهمید توسط ایندرا فریب خورده و به شدت خشمگین شد و مکارا را نفرین کرد که تا ابد از او دور بماند و سرانجام مکارا با اندوهی بزرگ مجبور به ترک عشقش و نوزادش شد

#نعیمه_زنگنه
@zangenehN

مجلهٔ تلگرامی #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:اساطیر، اساطیر هند، اسطوره، مهابهاراته، رامایانا، ویشوامیترا، مناکا، کامادوا، اسطورۀ عشق، داستان اساطیر هند، داستان عشقانه اساطیر،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 61

[ پنجشنبه 12 مهر 1397 ] [ 0:46 ] [ ] [ نظرات (0) ]
نوبلیست‌های داستانی، رمانِ آقایی از سانفرانسیسکو، ایوان بونین

داستانِ #آقایی_از_سانفرانسیسکو نوشتۀ #ایوان_بونین یک داستان عام است. عام نه از آن لحاظ که عامیانه و سطحی، بل‌که از آن نظر که داستان را می‌توان به هر دوره و دورانی تعمیم داد. هرچند این داستان هم مانند اکثر داستان‌های دوران خودش با راوی دانای کل شروع می‌شود. دانای کل برایمان توصیف‌های چندین صفحۀ می‌آورد ولی در زمان خودش این نوع موردِ قبول بود است. در این داستان هم جزئیات نشان دهندی راه برای خواننده‌اند.

 

شخصیت داستان، اسم ندارد یکی از چیزهایی که خواننده را موسر می‌کند تا در واقعیت نیز افرادی مانند آن شخصیت (آقای از سانفرانسیسکو) برای خودش بسازد.

داستان از یک نقطه شروع می‌شود و با سیر و سیاحت با در گذشت آقای... در همان نقطۀ اول به پایان می‌رسد. ما در این داستان با سفر رو به رو هستیم. سفر را اگر نماد رفتن به دنبال آگاهی بگیریم. بهتر می‌توانیم به چیزهایی که در داستان به آن‌ها اشاره شده پی‌ببریم.

 

اتفاقات زیادی روی کشتی پر زرق و برقی می‌افتد. این اتفاقات را ما از دید شخصیت‌ها می‌بینینم. اتفاقاتی که نشان می‌دهد در یک جامعه ارزش‌های مادی بر ارزش‌های معنوی غلبه کرده است. حتا در رابطه با عشق وقتی در داستان می‌بینیم که دختر ترجیح می‌دهد تا با پسری برقصد که زیباتر و پول‌دارتر است حتا اگر دوستش نداشته باشد. یا این اتفاق را قوی‌تر زمانی می‌بینیم که آقای... در لاوی هتل مجلل می‌افتد و در حال جان دادن است ولی کسی دست یاری به سوی او دراز نمی‌کند که هیچ! صاحب هتل برای آن که مهمان‌های هتل را از دست ندهد او را با خانواده‌اش در یک اتاق کوچک زوار در رفته اسکان می‌دهد و... .

 

داستان، داستان از بین رفتن ارزش‌های جامعه است. از بین رفتن ارزش‌های انسانی است. در آخرهای داستان راوی به ما می‌گوید آقای... را در زیر زمینی پنهانی با همان کشنی آوردند، ولی این اتفاق فرقی به حال کسی نداشت. باز هم روی کشتی بزن و برقص بر پا بود.

 

شاید مُردن یک فرد تأثیری روی جامعه نگذارد ولی مُردن ارزش‌های انسانی و معنوی به حتم می‌تواند امثال آقای...، جوانک عاشق، خانوادۀ آن‌ها و... را نابود کند.

داستانِ شخصیت نیست به گمان داستان، داستان موقعیت است. داستان در وهلۀ اول یک اتفاق را به سادگی روایت می‌کند بدون آن که راوی بیایید و شعاری بدهد. هر چند وقتی راوی دانای کل باشد رگه‌های از رد و پای مؤلف را می‌توان دید.

 

چیزی که در داستان برایم عجیب بود رفتن سفر آقای... از دنیای جدید به دنیای قدیم (آتلانتید) است. آقای... وقتی از دنیا جدید به قدیم می‌رود زنده است. او شیفتۀ پول و مادیات است. وقتی از دنیای قدیم به جدید می‌آید او مُرده است. دو قسمتی بودن داستان برایم مشهود است. ولی نمی‌دانم آیا نویسنده از این اتفاق منظور خاصی داشته؟ اگر نداشته باشد باید شک کرد.

 

این سفر، سفر زندگی است. حتا اگر قهرمان زندگیت باشی. از جایی شروع به زندگی می‌کنی در زندگی مواقعی خوشی است مانند زمانی که روی کشتی هستند. در مواقعی هم دردآور است. ولی در نهایت چه؟ دیگران و دیگران این مسیر را ادامه خواهند داد بدون این که مرگ تو نبود تو کوچک‌ترین خللی ایجاد کند. فقط تو هستی که به زیر زمین این زندگی انتقال داده می‌شود.

 

راوی می‌گوید: «جسد پیرمرد از سانفرانسیسکو به خانه‌اش، به‌گور، به ساحل دنیای جدید برگشت.» می‌بینیم که حتا شخصیت در نظر راوی هم بی‌ارزش می‌شود از آقای... به جسد پیرمرد تنزل می‌کند. با این که قهرمان داستانش است. این رئالیسم حقیقی زندگی است.

 

#سعید_آقازاده

@s_mordad

مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی

@Dastanikhu




برچسب ها:رمان آقایی از سانفرانسیسکو، ایوان بونین، نوبل ادبیات، تحلیل و بررسی، نقد، رئالیسم، چخوف، تولستوی، داستایوفسکی، مجلۀ فرهنگِ ادبیاتِ داستانی، ادبیات داستانی، اساطیر، مکتب‌های ادبی، عناصر داستان،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 245

[ پنجشنبه 05 مهر 1397 ] [ 13:25 ] [ ] [ نظرات (0) ]

.: تعداد کل صفحات 10 :. صفحه شماره صفحه قبل 1 2 ...2 3 4 ...9 10 صفحه بعد

عناصر داستان ، مکتب‌های ادبی جهان ، نقد داستان