مجلهٔ فرهنگِادبیاتِداستانی
برنامهٔ زمانی اشتراکگذاری مطالب مجلهٔ فرهنگادبیاتداستانی در کانال تلگرامی:
شنبهها:
1. هفتهشمار داستانی
2. ادبیات معاصر
یکشنبهها:
1. اندر احوالات ویرانآباد سفلا «یکشنبههای سفرنامه»
دوشنبهها:
1. معرفی عناصر داستان
سهشنبهها:
1. اسطورههای جهان
چهارشنبهها:
1.ادبیات کودک و نوجوان
پنجشنبهها:
1. مکتبهای ادبی
2. نوبلیستهای داستانی
جمعه و پراکنده:
1. تازههای نشر
2. معرفی نویسندگان به نام جهان
3. ده داستان ده تجربۀ متفاوت
4. پارهنوشتارِ داستانی
مجلهٔ فرهنگادبیاتداستانی👇
@dastanikhu
ادامه مطلب ...
برچسب ها:
کانال تلگرامی،
فرهنگ ادبیات داستانی،
هفته شمار داستانی،
ادبیات معاصر،
اندر احوالات ویران آباد،
سفرنامه،
معرفی عناصر داستان،
اسطورههای جهان،
ادبیات کودک و نوجوان،
مکتبهای ادبی،
نوبل،
نوبلیستهای داستانی،
تازههای نشر،
معرفی نویسندگان بهنام جهان،
ده داستان معروف جهان،
پاره نوشتارِ داستانی،
ادبیات داستانی،
مجله،
dastanikhu،
پی دی اف،
امتیاز :
:: نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 13
تعداد بازدید مطلب : 124
«پر از خالی»
#اندر_احوالات_ویرانآباد_سفلا
#یکشنبههای_سفرنامه
از سری رویدادهای ویرانآبادِ سُفلا (۵)
نویسنده: #رضا_جمالی_ف.
در این مملکت همهچیزندانستن پلید است و پرسیدن خطا. همهچیزدانستن عزیز است و نپرسیدن صواب. از عوامالناس گرفته تا خواصالناسشان بر این باورند که همهچیز را خودشان دانند و خودشان هم که الحمدُ-وَالمنة از مادر زاده شدهاند!
روحانیونشان در هر مسئلهای خود را صاحبنظر و رایدار میدانند. حتا درمورد طنز فلان بانو در فلان شبکهٔ تلویزیونی نیز نظر میدهند. از این گذشته، درمورد طبابت و بصلالنخاع نیز خود را صاحبنظر میدانند وَ بصلالنخاعشویی نیز میکنند! مُحال است از یک شهرند سؤالی دربارهٔ ارتباطِ بادِ تیز و شقیقه پرسیده شود و او ایندو را به هم ربط ندهد و خواص ارتباطشان را یکی پس از دیگری برنشمارد! محال است معلم کتاب مقدسشان دانستههایش را درمورد همجنسگرایی بهطور عملی و صددرصد تضمینی به رخ نکشد! یا معلم پرورشیشان جماع مقعدی را بهصورت عملی و کاملاً تضمینی از اوان کودکی به دانشآموزانش نیاموزد! محال است دست سئالِ سؤالی که به سوی شخصی دراز گشته است، خالی بازگردد - اگرچه پر از خالی باشد، باید پر باشد!
مجلهٔ #فرهنگادبیاتداستانی👇
@Dastanikhu
برچسب ها:
عوامل الناس،
دانش آموزان،
ملت،
تلویزیون،
صاحب نظران،
مملکت،
ویران آباد سفلا،
داستان،
نقد داستان،
اسطوره،
مکتب های ادبی،
عناصر داستان،
ادبیات معاصر ایران،
ادبیات غرب،
ادبیات کودک و نوجوان،
نوبل،
امتیاز :
:: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 222
طنزناله «باید در ثریا پیدایش میکردم!»
📜 #طنزناله
✍️ #رضا_جمالی_ف.
«باید در ثریا پیدایش میکردم!»
روزی که توی کنکور دانشگاه دولتی قبول شدم، پدرم به پشتم زد و گفت: «مردی از سرزمین پارس خواهی شد» گفتم: «خواهم شد؟ خب الان قسمت اولش نیستم یا دومش؟» گفت: «هم مردی هم از سرزمین پارس؛ اما باید رسالتتُ که همانا یافتنِ دانش در ثریّاست، به انجام برسونی.» گفتم: «دانش چیه؟ میخوام مدرک بگیرم» از روی عینکش نگاه چپچپونهای کرد و گفت: «رسالت تو یافتن علم در ثریاست» چشمامُ خمار کردم و گفتم: «وَ رسالت من این خواهد بود/ تا دو استکان چای داغ را/ از میان دویست جنگ خونین/ به سلامت بگذرانم/ تا در شبی بارانی/ آنها را/ با خدای خویش/ چشمدرچشمِ هم نوش کنیم» زد پس سرم و عینکشُ بالاتر برد و گفت: «برو ثبتنام میکن مگو چیست علم/ که سرمایهٔ جاودانیاست ثبتنام»!
به دانشگاه که رفتم، لحظهٔ اول از روز اول، همینکه پای راستمُ از درگاهیِ دانشگاه گذاشتم تو، چون بابام گفته بود «با پای راست وارد دانشگاه میشی نه چپ. مستراح نیست که»، عاشق اولین دختری شدم که به چشمم خورد. وقتی اسمشُ پرسیدم، دیدم «نیلوفر»ه و ثریا نیست ولی اونقدر قشنگ بود که با خودم گفتم شاید دانش توی نیلوفر هم پیدا بشه! حالا میگردم شاید بود. تا یه شب که کلی توی نیلوفرُ جستوجو کردم و هی رفتم و اومدم!، احساس کردم اگرچه دانشُ توی نیلوفر پیدا نکردهم، لااقل لذت دانشُ توش چشیدهم و لیسیدهم!
این شد که از اون به بعد تصمیم گرفتم توی همهٔ دخترای دانشگاهُ بگردم شاید دانشُ پیدا کنم و اگرنه لذت دانشُ! همین کارم کردم. بهاندازهٔ یکی-دو کلاس، دخترا رُ گشتم. مستحضرید که هر کلاس دانشگاههای دولتی ۳۰ - ۴۰ نفر ظرفیت داره - مدل این کلاسا خرچپونیه - اما توی هیچکدومشون خود دانش نبود.
خلاصه اینکه ترم اول رفت و دوم رفت و سوم رفت و چهارم گفتن «اخراجی». گفتم: «چرا؟» گفتن «سه ترمُ بلااستثنا مشروط شدی». اونجا بود که به خودم اومدم و با خودم اندیشه کردم و گفتم «دانشُ باید از این کتابایی که نخوندی، به دست میاوردی گولاخ! به خودت بیا! معرفت جایی جز درون آدمی نیست! این کارا رُ بذار کنار و دانشُ توی خودت جستوجو کن! برو علم میآموز مگو چیست سختیش!» بعدش از دومشخص به اولشخص خودم گفتم «اگه اینبار فرصت داشته باشم، درس میخونم و دانشُ از کتاب و کلاس و درون خودم جستوجو میکنم و بزرگ میشم. رشد میکنم و میشم یه آدم آکادمیک معتبر.» همینا رُ کمی رسمیتر به مسئولان دانشگاه گفتم و بالاخره با کلی عزّوجزّ رضایت معاون آموزشی رُ گرفتم و قرار شد یه فرصت بهم داده بشه که توی یه ماه اول ترم بعدی خودمُ نشون بدم وگرنه دانشگاه مجاز به اخراجم خواهد بود. همینکه داشتم ازشون بابت این فرصت دوباره و زندگی دوبارهای که بهم بخشیده بودن، تشکر میکردم، چند تا دختر اومدن که کاراشونُ انجام بدن. سخت بود اما سرمُ انداختم پایین و نگاهشون نکردم و به هدف اصلیم فکر کردم... تا اینکه وقتی اسامی دخترا رُ پرسیدن، یکیشون گفت: «ثریا...»!
آزادی؟ دربست میری؟ ۱۲ تومن. بیا ۱۱ سوار شو.
مجلهٔ #فرهنگادبیاتداستانی👇
@Dastanikhu
برچسب ها:
رئالیسم،
رئالیسم جادوئی،
رئالیسم انتقادی،
رئالیسم اجتماعی،
داستایوفسکی،
داستایوسکی،
کارور،
بوکفسکی،
رئالیسم کثیف،
جلال آل احمد،
بورخس،
مارکز،
ادبیات داستانی،
اساطیر،
مکتب های ادبی،
نقد،
پاره نوشت،
ادبیات کودک و نوجوان،
نوبلیستها،
عناصر داستان،
امتیاز :
:: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 45
#معرفی_عناصر_داستان #رئالیسم (انواع رئالیسم)
🔹 پس از معرفی اجمالی رئالیسم در اساس و جایگاه آن در ادبیات ایران، جا دارد که به چند گونه از رئالیسم که از جریان اصلی آن تحت عنوانهای مختلف پدید آمدهاند، اشاره کنیم. پیش از این کار، لازم است یادآور شویم که اساس تمام این گونههای مختلف از رئالیسم داستانی همان «نشان دادن واقعیت آنگونه هست، میباشد» و فقط در هر کدام از آنها یک جنبه بهصورت وجه غالب باعث تمایزگذاری شده است:
۱- #رئالیسم_انتقادی (critical realism) : هرچند صفت «انتقادی» از مختصات تقریباً ذاتیِ ادبیات، بهویژه ادبیات رئالیستی محسوب میشود، اما این نوع رئالیسم، انتقاد را تا حد مطالبهٔ اصلاح و تحول پیش میبرد و با برجسته کردن انواع معضلات اجتماعی از جمله بیعدالتی، فقر، نابسامانی فرهنگی و تعارضاتی که در ساختار باورهای سنتی و نظام سیاسی و اجتماعی وجود دارد، رسالت خودفرمودهاش را به انجام میرساند. در اینگونه آثار، اغلب #شخصیتاصلی داستان فردی هنجارگریز و مخالف و معاند با سنن حاکم در جامعه است و سعی دارد در صدد رفع و اصلاح آنها برآید، و اغلب در آخر شکست خورده و تسلیم میشود. نمونة خوب از رئالیسم انتقادی را در آثار #جلال_آلاحمد بهطور کلی و در رمان «مدیر مدرسه» بهطور خاص میتوان دید. در این اثر که از هر نظر، تجسم خصایص سبک داستانی آلاحمد است، فساد در نظام آموزش و پروش و ناکارآمدی آن مورد انتقاد است ولی حوادث داستان را جریان تبدیل شدنِ آرمانخواهی اصلاحطلبانهٔ شخصیت اصلی به استیصال و ناکامی شکل میدهد. ناگفته پیداست که داستان و رمانهایی که بر محور رئالیسم انتقادی تصنیف شدهاند بر جنبههای سیاه و تلخ زندگی و نظام اجتماعی تمرکز دارند و نگاهشان اغلب بدبینانه و منفی است. تلخی کام و ذهنیت نویسنده را در قالب رئالیسم انتقادی همچنین در آثار #غلامحسین_ساعدی و تصویری که از فقر و فلاکت در ایران روزگار خود نشان میدهد، بهخوبی میتوان دید.
۲- #رئالیسم_روانشناختی (psychological realism) : این نوع رئالیسم با حفظ تقید خود با اصول رئالیسم کلاسیک در واقعنمایی، بیشتر به واقعیت در درون شخصیت و یا بازتاب آن در درون ذهن آنها تمرکز دارد. به بیانی دیگر، این نوع رئالیسم از درون ذهن شخصیت به دنیا (واقعیت اجتماعی) مینگرد و همزمان هم ارزشهای مورد اعتقاد شخصیت را نشان میدهد و هم کاستیهای جامعه را در آنچه شخصیت میجوید و نمییابد، برجسته میکند. با این کار، رئالیسم روانشناختی رسالت خود را در برملا کردن نقایص سیستم اجتماعی به نحوی غیرمستقیمتر از رئالیسم انتقادی، انجام میدهد. نویسنده مایل است خواننده را متقاعد کند که دنیای درون شخصیتها نیز واقعیت محسوب میشود، هرچند این واقعیت جنبههای فردی بیشتری دارد تا جنبههای عمومی. نمونة عالی از رئالیسم روانشناختی را در آثار #داستایوفسکی، مثلاً «جنایت و مکافات»، میتوان دید که در آن تأثیر واقعیت بیرونی بر روان شخصیت تا آستانهٔ جنون، استادانه نشان داده میشود.
۳- #رئالیسم_جادویی (magic realism) : نوعی رئالیسم است که در عین پیروی از اصل بنیادین واقعگرایی و بازنمود واقعیت آنگونه که هست، از عناصر فراواقعی یا «جادویی» که نوعی خرق عادت محسوب میشوند، در جایجای داستان استفاده میکند تا تأثیراتی حسابشده را به داستان یا عناصر آن تفویض کند. این سبک بیشتر در آثار نویسندگان آمریکای لاتین از جمله، #گابریل_گارسیا_مارکز کلمبیایی و #خورخه_لویس_بورخس آرژانتینی به کار رفته و نمونهٔ عالی، رمان «صد سال تنهایی» مارکز است که در آن یکی از تأثیرات این تمهید، ایجاد حالوهوای غریب و خوفناک است که در عین حال، زندگی افرادی که در داستان هستند را نیز غریب و نامتعارف و در انزوا نشان میدهد.
۴- #رئالیسم_کثیف (dirty realism) : از گونههای جزئی رئالیسم است که گاهی تمایزش از نوع رئالیسم کلاسیک که سعی در نشان دادن واقعیات ناخوشایند زندگی دارد، دشوار است. این نوع رئالیسم را بیشتر با آثار #ریموند_کارور، نویسندهٔ معاصر آمریکایی، میشناسیم که ضمن آن موضوعات ظاهراً بهشدت عادی و کسالتآور با زبان و سبکی بسیار راحت و محاورهای به تصویر کشیده میشوند. البته، از سوی دیگر، رئالیسم کثیف از بیان زشتیها و #معناباختگی زندگی شخصیتهای داستان که ایضاً، انسانهایی درمانده، رنجور و سرگشته هستند، امتناع نمیکند.
#عباس_گودرزی
@godarziabbas
مجلۀ تلگرامی #فرهنگادبیاتداستانی👇
@Dastanikhu
برچسب ها:
رئالیسم،
رئالیسم جادوئی،
رئالیسم انتقادی،
رئالیسم اجتماعی،
داستایوفسکی،
داستایوسکی،
کارور،
بوکفسکی،
رئالیسم کثیف،
جلال آل احمد،
بورخس،
مارکز،
ادبیات داستانی،
اساطیر،
مکتب های ادبی،
نقد،
پاره نوشت،
ادبیات کودک و نوجوان،
نوبلیستها،
عناصر داستان،
امتیاز :
:: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 231
#پارهنوشتار_داستانی #تقدم_وجهزایشی_زبان_بر_نظاممندبودگی_آن
وجهی دیگر از نگرش سنتی بر زبان، همانا تصوری مکانیکی از کارکردهای واژگان زبان و بهکارگیری پایاپای کلمه است. نگرش سنتی، نظامیوار، برای هر واژه شرح وظیفهای خاص و دلالتی معین و انعطافناپذیر مشخص میکند.
چنانکه مثلاً طبق دستور فلان کلمه را حتماً فلان حرف اضافه باید باشد و صفتها، قلعهای نفوذناپذیر دارند و کسی حق ندارد بر آنان چیزی بیفزاید؛ همچنان که قیدها، یا فلان فعل را بیتخطی فلان پیشوند و...
اگر این نوع نگرش، در زمان تکامل اولیهٔ زبان پدید میآمد، اینک شمار جملههای هر زبانی بسیار اندک میبود. هیچ واژهای سایهای نمیداشت و اصلاً مَجاز وارد حوزهٔ زبان نمیگشت.
برای اثبات اینکه زبان را نمیتوان در قابی فلزی خشک کرد، کافیاست به یک فرهنگ لغت نگاه کنیم و مدلولهای (معناهای) متعدد و گاه متضادی را که در زمان برای واژه پدید آمدهاند بخوانیم.
#شهریار_مندنیپور، ارواح شهرزاد، بخش آواز بر تلِ برج بابل، دستور زبان شهرزاد
مجلهٔ #فرهنگادبیاتداستانی👇
@dastanikhu
برچسب ها:
ادبیات داستانی،
مملکت،
نقد ایران و ایرانی،
رمان،
اسطوره،
نقد،
مکتب،
عناصر داستان،
ادبیات کودک و نوجوان،
شهریار مندنی پور،
کتاب ارواح شهرزاد،
ادبیات ایران،
ادبیات غرب،
امتیاز :
:: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 230
#اندر_احوالات_ویرانآباد_سفلا #یکشنبههای_سفرنامه از سری رویدادهای ویرانآبادِ سُفلا (۴) نویسنده: #رضا_جمالی_ف. «دم سگ را هفت سال قالب بس
یکی از امراض این مملکت «سر در تنبانِ دیگران کُنی» است که چندان بیش از وَبا در مردمانِ ویرانآباد افتاده است چونانکه آدمی هلاک شود و از چار آدم یکی بیش نمانَد. این مرض بدواً سیهدلی بار میآورد و سیهدلی، خود، شامه را برای بوییدنِ سوراخِ ماتحتِ اکثرالناس، قوی و مایل میکند وَ تا از تهوتوی دیگران کاشف به عمل نیاورند، سر را در تنبان دیگری فرو نمیکنند. این مرضِ مسری، به بیماریِ زامبیطوریِ ممالکِ بعید میماند - اگرچه تفاوتی دارند که پستر بیان خواهم نمود.
بدینسان است که اگر سرِ مبتلا-ٔبهِ این مرض، در تنبانِ مبارک فردی فرو رود، آن فردِ سالم نیز مبتلا میگردد و از کمر خم میشود تا سر مبارک خود را در تنبان مبارک دیگری کند. و آن دیگری الیٰ غیرالنهایه.
و اما تفاوت آن با بیماری زامبیِ ممالک بعید در دو چیز است: یکی اینکه این بیماری در وضعیت حادّ خود، چند سر بر گردن آدمیزاده میرویاند تا همزمان در تنبانهای بسیاری فرو کند و این بهطور تساعدی رو به فزونی میگیرد. دیگر اینکه زامبیها را باید از مغزِ مریضشان ساقط کرد اما این بیماری با تزکیه که بسیار دشوار است وَ نیز به طریقی دیگر قابل رفع است. برای رفع اینها باید آنقدر میوهٔ کیوی خورد آنقدر کیوی خورد تا شُل شود و چنان تگریای زد که تا عمر دارند هوس تنبان آدم نکنند!
مجلهٔ تلگرامیِ
#فرهنگادبیاتداستانی👇
@Dastanikhu
برچسب ها:
ادبیات داستانی،
مملکت،
نقد ایران و ایرانی،
رمان،
اسطوره،
نقد،
مکتب،
عناصر داستان،
ادبیات کودک و نوجوان،
امتیاز :
:: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 57