مجلۀ فاد (فرهنگِ‌ ادبیاتِ‌ داستانی)

مجلهٔ فرهنگ‌ِادبیات‌ِداستانی

 

برنامهٔ زمانی اشتراک‌گذاری مطالب مجلهٔ فرهنگ‌ادبیات‌داستانی در کانال تلگرامی:

شنبه‌ها:
1. هفته‌شمار داستانی
2. ادبیات معاصر


یک‌شنبه‌ها:

1. اندر احوالات ویران‌آباد سفلا «یک‌شنبه‌های سفرنامه»


دوشنبه‌ها:
1. معرفی عناصر داستان


سه‌شنبه‌ها:
1. اسطوره‌های جهان

 

چهار‌شنبه‌ها:

1.ادبیات کودک و نوجوان


پنج‌شنبه‌ها:

1. مکتب‌های ادبی

2. نوبلیست‌های داستانی


جمعه و پراکنده:

1. تازه‌های نشر

2. معرفی نویسندگان به نام جهان

3. ده داستان ده تجربۀ متفاوت

4. پاره‌نوشتارِ داستانی


مجلهٔ فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@dastanikhu

 





ادامه مطلب ...

برچسب ها:کانال تلگرامی، فرهنگ ادبیات داستانی، هفته شمار داستانی، ادبیات معاصر، اندر احوالات ویران آباد، سفرنامه، معرفی عناصر داستان، اسطوره‌های جهان، ادبیات کودک و نوجوان، مکتب‌های ادبی، نوبل، نوبلیست‌های داستانی، تازه‌های نشر، معرفی نویسندگان به‌نام جهان، ده داستان معروف جهان، پاره نوشتارِ داستانی، ادبیات داستانی، مجله، dastanikhu، پی دی اف،
امتیاز : :: نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 13
تعداد بازدید مطلب : 125

[ یکشنبه 20 اسفند 1396 ] [ 18:40 ] [ ] [ نظرات (0) ]
#نوبلیست‌های_داستانی، لوئیجی پیراندلو، انتقام سگ، شش شخصیت در جست‌وجوی یک نویسنده

 


لوئیجی یکی از نویسندگان یا بهتر بگویم شخصیت‌های حقیقی دنیای دابیات داستانی است که با ایفای نقشی منحصر به فرد در این زمینه به شُهرتی جهانی و نوبل ادبیات دست یافته است. تا به شخصیت‎هایش به قبولاند که هرکسی زندگی خودش را می‌نویسد، نه آن که دنبال نویسندۀ برای آن باشد.
پیراندلو می‌گوید: «شخصیت چیست؟ _او یا آن از کجا می‌آید؟ او یا آن چه حقوقی دارد؟ در واقع، او یا آن چه نوع حیاتی دارد؟ اگر (شخصیت) داخل گیومه گذاشته شده است و معلوم نیست با ضمیر شخصی (او) یا ضمیر غیرشخصی (آن) باید از آن یا او سخن گفت‌و...».

#لوئیجی_پیراندلو در ایتالیا به دنیا آمد. در تحصیلاتش به موفقیت چشم گیری رسید.
شغل پدر را ادامه نداد. به ادبیات داستانی روی آورد و در این حرفه قلم‌فرسایی کرد. او استاد سبک‌شناسی دانشگاه رم بود.
او به دنبال چیزی بود ولی نمی‌توانست آن را پیدا کند. لوئیجی دست به قلم می‌شود و شخصیت‌های داستانش را به جان خودش می‌اندازد تا هم آنان به خواسته‌هایشان برسند و هم لوئیجی را به جایی برسانند.

لوئیجی با بی‌رحمی هر چه تمام دست به نوشتن می‌زد. تا اولین داستانش را که برای او شُهرتی جهانی می‌آورد را بنویسد، این داستان #شش_شخصیت_در_جستجوی_یک_نویسنده، نام داشت. راوی در این داستان (نمایش‌نامه) دست به‌کار می‌شود. تا شخصیت‌ها را بر علیه نویسنده بشوراند. تا حقشان را از نویسندگان ظالم بستانند.

در این نمایش‌نامه کارگردانی با بازیگران خود در حال تمرین هستند که ناگهان شش کارکتر دیگر از در ورودی سالن نمایش وارد می‌شوند، در این بین حرف‌های در رابطه با حقیقت و واقعیت رد و بدل می‌شود.
آن‌ها ادعاء دارند که نویسندۀ آن‌ها خلق کرده ولی داستانشان را ننوشته و نیمه‌کاره رها کرده است. حال آن‌ها می‌خواهند روی صحنه داستان زندگی خودشان را اجرا کنند تا بفهمانند که اگه نویسندۀ هم نباشد شخصیت‌ها می‌توانند زندگی خودشان را داشته باشند!

پیراندلو در این داستان به نوعی به مرگ مؤلف نیز اشاره می‌کند. پیراندلو با این داستان بعد از جنگ جهانی اول شناخته می‌شود. تا انگیزۀ شود برای او برای نوشتن داستان‌های دیگری که در ادامه اسامی آن‌ها را فهرست کرده‌ام.

📚 آثار:
1. همه چیز در کمال؛
2. پوشاندن برهنگان؛
3. شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده؛
4. مرحوم ماتیا پاسکال؛
5. یکی، هیچ، صدهزار؛
6. نمازخانه کوچک؛
7. زن مطرود؛
8. هانری چهارم؛
9. مسخره مرگ و زندگی؛
10. عشق بدون دلبستگی؛
11. انتقام سگ؛
12. قواعد بازی.


داستان شش شخصیت... نقدی است به حال و روز انسان قرن بیستم که سرگشته است و به دنبال حقیقت می‌گیردد ولی توان تمیز حقیقت از واقعیت را ندارد. با این حال تصمیم می‌گیرد با زدن نقاب‌های بر چهرۀ خود برای دیگران نقش بازی کند تا آن‌ها با دیدن زندگی او تصمیم بگیرند که حقیقت کدام است؟ آنانی که کارگردانی آن‌ها را هدایت می‌کند یا آن‌هایی که آفریده شده‌اند حال باید خودشان داستان زندگی خودشان را رغم بزنند.

لوئیجی در سال 1934 توانست جایزۀ نوبل ادبیات را دریافت کند. تعدادی می‌گویند که نوبل را به دلیل نوشتن داستانِ #انتقام_سگ گرفته، تعدادی هم می‌گویند نه! به دلیل نوشتن داستان شش شخصیت... .
لوئیجی دوسال بعدِ جایزۀ نوبل، به بازیگری‌اش در این صحنۀ نمایش که نام زندگی بر آن نهاده‌اند، ادامه داد تا این که در 10 دسامبر 1936 نقشی دیگر به نام مرگ به او پشنهاد شد که چارۀ جز پذیرفتن آن نداشت.


#سعید_آقازاده
@s_mordad
مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی

@Dastanikhu

***

پی دی اف رمان «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» کلید کنید.




برچسب ها:نوبل، انتقام سگ، لوئیجی پیراندلو، همه چیز در کمال، پوشاندن برهنگان، مرحوم ماتیا پاسکال، یکی هیچ صد هزار، نمازخانه کوچک، زن مطرود، هانری چهارم، مسخره مرگ و زندگی، عشق بدون دلبستگی، قواعد بازی، رمان، داستان کوتاه، پی دی اف، انسان مدرن، سرگشتگی انسان معاصر، پست مدرنیسم، دانلود رمان شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 170

[ جمعه 13 مهر 1397 ] [ 2:28 ] [ ] [ نظرات (0) ]
«پر از خالی»

#اندر_احوالات_ویران‌آباد_سفلا
#یک‌شنبه‌های_سفرنامه
از سری روی‌دادهای ویران‌آبادِ سُفلا (۵)
نویسنده: #رضا_جمالی_ف.



در این مملکت همه‌چیزندانستن پلید است و پرسیدن خطا. همه‌چیزدانستن عزیز است و نپرسیدن صواب. از عوام‌الناس گرفته تا خواص‌الناس‌شان بر این باورند که همه‌چیز را خودشان دانند و خودشان هم که الحمدُ-وَالمنة از مادر زاده شده‌اند!
روحانیون‌شان در هر مسئله‌ای خود را صاحب‌نظر و رای‌دار می‌دانند. حتا درمورد طنز فلان بانو در فلان شبکهٔ تلویزیونی نیز نظر می‌دهند. از این گذشته، درمورد طبابت و بصل‌النخاع نیز خود را صاحب‌نظر می‌دانند وَ بصل‌النخاع‌شویی نیز می‌کنند! مُحال است از یک شهرند سؤالی دربارهٔ  ارتباطِ بادِ تیز و شقیقه پرسیده شود و او این‌دو را به هم ربط ندهد و خواص ارتباط‌شان را یکی پس از دیگری برنشمارد! محال است معلم کتاب مقدس‌شان دانسته‌هایش را درمورد هم‌جنس‌گرایی به‌طور عملی و صددرصد تضمینی به رخ نکشد! یا معلم پرورشی‌شان جماع مقعدی را به‌صورت عملی و کاملاً تضمینی از اوان کودکی به دانش‌آموزانش نیاموزد! محال است دست سئالِ سؤالی که به سوی شخصی دراز گشته است، خالی بازگردد - اگرچه پر از خالی باشد، باید پر باشد!

مجلهٔ #فرهنگ‌ادبیات‌داستانی👇

@Dastanikhu




برچسب ها:عوامل الناس، دانش آموزان، ملت، تلویزیون، صاحب نظران، مملکت، ویران آباد سفلا، داستان، نقد داستان، اسطوره، مکتب های ادبی، عناصر داستان، ادبیات معاصر ایران، ادبیات غرب، ادبیات کودک و نوجوان، نوبل،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 223

[ سه شنبه 03 مهر 1397 ] [ 0:33 ] [ ] [ نظرات (0) ]
نوبلیست‌های داستانی، داستان کوتاه به ژاپنی



داستان کوتاهِ #به_ژاپنی یا #درخت_به_ژاپنی نوشتۀ آقای #جان_گالزورثی، داستانی است که می‌شود آن را سر سفره همراه با غذا خوردن  تعریف کرد. این داستان با یک سوال یا اتفاق شروع می‌شود و در آخر هم این اتفاق یا سوال باقی می‌ماند و باید خواننده از بین دیالوگ‌ها و اتفاقات پاسخی برای آن پیدا کند.

داستان با راوی سوم شخص محدود به شخصیت اصلی شروع می‌شود. شخصیت اصلی داستان آقای نیلسان است، او یک بازرگان است. یک روز که از خواب بیدار می‌شود حس غریبی دارد.
وقتی از پنجره به باغ نگاه می‌کند حس عجیبی از شادی در درونش با دیدن شکوفه‌های درختی جریان پیدا می‌کند. بیرون می‌آید تا آن درخت را از نزدیک ببیند. در این هنگام راوی به سراغ باغ می‌رود و از حالت‌های آقای نیلسان برای خواننده حرف می‌زند.

در این هنگام همسایۀ جدید آقای نیلسان به اسم آقای تندرم سر می‌رسد. راوی دربارۀ آشنایی آنان سخن می‌گوید. هر یک از شخصیت‌ها دربارۀ حسشان به درخت و باغ می‌گویند. که تا حدودی به این نکته اشاره می‌کند که هر دوی این شخصیت تنها هستند.
#راوی از دهان شخصیت‌هایش دربارۀ درخت که چه هست و اصل درخت مال کجاست، اطاعاتی می‌دهد که بیش‌تر دربارۀ شخصیت‌هاست که چه درونیاتی و چه ذهنیاتی دارند.

وقت صبحانه است. آقای نیلسان از همسایه‌اش جدا می‌شود و به سمت خانه می‌رود. وقتی آقای نیلسان به پاشنۀ در می‌رسد آهی می‌کشد و دربارۀ به عقب بر می‌گردد و باغ و همسایه‌ی جدیدش را می‌بیند. بعد که به خانه می‌رود از بالکن می‌بیند که همسایه‌اش نیز مانند او به درخت و باغ نگاه می‌کند.

داستان روایت ساده دارد. بدون هیچ درگیری‌ها و صحنه‌های عجیب و غریب بدون هیچ گونه توصیف و تصویرهای بیخود. هر چیزی که در داستان گفته می‌شود در خدمت داستان است. هر تصویر و توصیف به روزمره‌گی و تنهایی انسان اشاره دارد.

شخصیت اصلی هم با توصیف راوی برای خواننده نشان داده می‌شود و هم با عمل‌کرد و #دیالوگ‌هایش که بهترین نوع شخصیت پردازی است. فضای داستان اول بی‌روح و خسته کننده ماننده شهر شخصیت (لندن) و حالِ‌خانۀ شخصیت است. ولی رفته رفته با تغییر حال و هوای شخصیت این حال و هوای شهر از خیابان‌های به باغ کشیده می‌شود و با آمدن درخت شکوفه‌دار زیبا و همسایۀ جدید رنگ و بوی دگر به خود می‌گیرد.

داستان حالت دورانی دارد از خانه شروع می‌شود و به خانه تمام می‌شود. ولی به نظر من حال و هوای #شخصیت تغییر کرد و دیگر همان شخصیت اول نیست و چیزهای دیگر به آن اضافه شده شاید در داستان بیان نمی‌شود ولی وقتی راوی می‌گوید آقای نیلسان از پنجره به همسایه‌ی جدید نگاه می‌کرد و درخت شکوفه دار را برانداز می‌کرد به گمانم گواه تغییر درونی شخصیت است.

حس‌های مشترک داشتن در رابطه با درخت تازه شکوفا داده _در کل به طبیعت_ چیزی دیگری است که جلب توجه می‌کند. انسان وقتی تنها می‌شود به طبیعت روی می‌آورد. انسانی که از کاخ و کار خسته می‌شود به طبیعت و زیبایی طبیعی روی می‌آورد. در رابطه با این مسئله _روی آوردن انسان به طبیعت_ با آوردن درخت از ژاپن که به نوعی مَهد #اسطوره‌های طبیعی است، صَحه می‌گذارد و خواننده را به فکر می‌اندازد.

#سعید_آقازاده
@s_mordad
مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی
@Dastanikhu

 

پی‌دی‌اف داستان «« کلید کنید.




برچسب ها:داستان، نوبل، ادبیات نوبلی، داستان کوتاه به ژاپنی، داستان کوتاه درخت ژاپنی، داستان کوتاه نویسان، ادبیات فرانسه، بن مایه، درون مایه،
امتیاز : :: نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0
تعداد بازدید مطلب : 56

[ پنجشنبه 22 شهریور 1397 ] [ 18:42 ] [ ] [ نظرات (0) ]
داستان بلند از موراکامی به نام (عشق سمسا)
[ چهارشنبه 14 شهریور 1397 ] [ 15:58 ] [ ] [ نظرات (0) ]
عناصر داستان ، مکتب‌های ادبی جهان ، نقد داستان